جاودان گیتی به حکم شاه گیتی دار باد


جایگاه بدسگال شاه گیتی دار باد

جود و عدلش هر د و نعمت ساز و محنت سوز باد


دست و تیغش هر دو گوهردار و گوهر بار باد

بر سر شاهی که ز ایزد مر جهان را رحمت است


جبرئیل از آسمان هر روز رحمت بار باد

عز دین و عز دنیا هر دو از شاهنشه است


هرکه عز او نخواهد تا قیامت خوار باد

در میان کفر و دین فرمان او سدی قوی است


در میان نیک و بد شمشیر او دیوار باد

هرجه دشوارست آسان باد بر شاه جهان


هرچه آسان است بر بدخواه او دشوار باد

روز و شب با دوستانش سعد را تعبیر باد


سال و مه با دشمنانش نحس را پیکار باد

خلق را چندانکه هست اندیشه و گفتار نیک


شاه را اندر هنرها سیرت و کردار باد

چون شهاب از چرخ و برق از میغ و تقدیر از حجاب


تیر او را از کمان در هر وطن رفتار باد

خواب امن روزگار از دولت بیدار توست


بخت خصمش خفته باد و دولتش بیدار باد

کار شاهان گر شکار و شادی و می خوردن است


با می و شادی و شاهی و شکارش کار باد

بزم او از موی و روی دلبران قند لب


خرم و خوش چون بنفشستان و چون گلزار باد

در بر او دلبری هم جهرهٔ خورشید باد


در کف او ساغری هم گونهٔ گلنار باد

جون صلاح کار خلق اندر بقای عمر اوست


تا جهان باشد ز عمر خویش برخوردار باد

کار ساز عالم است و یار دین ایزدست


دولت او را کارساز و ایزد او را یار باد